مسئولين که ناکارآمد باشند، هر پديدهاي به بلاي آسماني مبدل ميشود. برف که نميآيد ميخوريم به قحطي آب و خشکسالي. برف که ميآيد، ميخوريم به قحطي گاز و هزار و يک مصيبت جديدتر.
در تهران، به دليل نبود تجهيزات برف روبي و سرما، عبور و مرور مختل شده است. خبري از پخش کردن ماسه و نمک در کوچهها نيست. از مردم خواستهاند که خودشان همياري کنند. لابد بايد همه با نمکدان به خيابانها بريزند و نهضت ضد استکباري نمکدان را راه بيندازند. اصلا کوچهها به کنار، مردم ساعتها در ترافيک اتوبانهاي لغزنده ميمانند. تازه اينها مشکلاتي است که به چشم ميآيد. من هيچ مطمئن نيستم که بچههاي فال فروشي که چند روز پيش ديدمشان و خودشان را با بخار لوله اگزوز ماشينها گرم ميکردند، ديشب زنده ماندهاند يا نه!
در استان گيلان مردم در محاصره برف ماندهاند. مايحتاج غذايي به شهرها نميرسد. سقف پنج هزار خانه و سقف مکانهاي عمومي مثل بيمارستانها و مدارس خراب شده است. مردمي که روز پنجشنبه در جاده رشت غافلگير برف شدهاند، ماشينهايشان را رها کردهاند و به سمت دهات اطراف فرار کردهاند.
پليس راه هم داريم، هواشناسي هم داريم. اما وقتي در جاده گير کنيم، هيچ چيز با صد سال قبل فرق نکرده است، بايد فرار کنيم!
اخبار، بيشتر از آن که ناراحت کننده باشند، شوک آورند. خانوادهها بر اثر گاز گرفتگي تلف مي شوند؛ چراغ پيک نيکي داخل اتوبوس بر ميگردد و همه آتش ميگيرند؛ ماشينها زير بهمن مي مانند؛ بچه هاي يک مدرسه آتش مي گيرند و زنده زنده ميسوزند.
خيلي سال است که يا چيزي نساختهايم يا غير استانداردش را ساختهايم. خيلي سال است که با هر پديده طبيعي غافلگير ميشويم و گند کارمان درميآيد. اين که برف بود؛ خدا به فريادمان برسد اگر سيل و زلزله بيايد.( راستي گزارش
گلناز را از بم خواندهايد؟)
طي اين سالها مسئولين عزيز چه کردهاند؟ هي گفتهاند: دشمن، دشمن! بله، براي افراد نالايق و غير مسئول، هر چيزي ميتواند دشمن حساب شود، حتي برف ميتواند آبروي اين آدمها را به خطر بيندازد. آخر هنوز بزرگترين دشمن خودشان را نميشناسند، نامش بيلياقتي است.